![]()
RSS
POWERED BY
LoxBlog.Com
|
کاملترین دین الله اسلام میباشد 110علی 110 ولی دین 110 دین الهی110 پیامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) فرمودند: إن وليتموا علياً و ما أراكم فاعلين تجدوه هاديا مهديا يهدي بكم السبيل المستقيم. اگر علي را خليفه خويش قرار دهيد، گرچه ميدانم نميكنيد، همه شما را به ساحل نجات و سرمنزل مراد خواهد رساند . مسند احمد بن حنبل، ج1، ص109 ـ الإصابة لإبن حجر، ج4، ص468 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص82 ـ تفسير الآلوسي، ج6، ص170 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص420 ـ أسد الغابة لإبن الأثير، ج4، ص31 ـ ميزان الإعتدال الذهبي، ج3، ص363 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص397 تحلیل گران او را به عنوان محتملترین جانشین برای رهبر کنونی تعیین میکنند، روسها در این باره به نقل یک خاطره متوسل شدهاند، خاطرهٔ مجلسی که (به روایت رسانههای روسیه) در آن آیتالله خامنهای از شاهرودی به عنوان جانشین خود نام برده است. نماینده الله 46 خیر خلق الله 46«اوّل ما خلق اللّه»46 یا امام کل جهان 46 رهبر جهان اسلام 46حقیقت دین 46 شرع دین اسلام46 دین مبین اسلام 46 رکن دین اسلام46 اصل دین اسلامه 46راز حروف 46 ریشه کلمه 46امام غدیری46 اسلام دین الله 46 ولایت امامته 46 اصل دین اسلامه 46حقانیت اسلامه46نماینده الله46امام غدیری 46الحمدو لله 46 بهترین مذهب 46آئینه الله 46قلب قبله دین 46 مستجاب الدوه 46 عترت رسول 46 تفکر قرآن46 امامه واقعی46اقتدوا علی46 رهبر جهان اسلام 46کلید اسرار46 محمد20+26 علی = 46 ماه 46+46= 92 محمد +18 ذالحجه" غدیر خم = 110 دین الهی 110 ولی دین 110 علی 110 جلوه الله 110 ولی دین 110 حامیان110 دین الهی 110 ولی دین 110 «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤتُونَ الزَّكاةَ وَ هُم راكِعُونَ» (المائده - 55) به ابجد کعبه 97 مطیع الله محمد علی 97+13 رجب تولد مولاء در محراب کعبه = 110 علی این شکاف کعبه را منظور چیست جانشین خاتم پیغمبران مولاء علیست وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ نام آدم هم 25 بار در قرآن آمده آدم باش و حق را بپذر پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 25 شیعه 25 اصل اسلام 25 کعبه 25 انسان کامل 25 انسان نمونه25ارباب جهان25 شیعه 25 اصل اسلام25کربلا25 کعبه 25شیعه25به ابجد{ 66الله66} 66نماینده الله محمد 66 الله 66+66علی ولی الله = 132 اسلام +64 دین = 196 دین اسلام196 ماشیعیان علی برای حقانیت مذهب خود آیه قرآن حدیث و ریاضی قرآن دلیل محکم علمی داریم به ابجد کلمه الله 41+25 شیعه = 66 الله 66+66= 132 اسلام 132قلب 132 اسلام 132 امام کل 132 بدین الله 132+64 دین = 196 دین اسلام 196 امام کل دین 196 کلید اسلام 196 پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد کبیر فرقه 385 شیعه385با آل قرآن385 بدین واقعی اسلام 385 اسلام واقعی الله 385 شیعه 385 پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه385 فقط دین اسلام 385 شیعه 385با آل قرآن 385 به ابجد64دین64الله محمدعلی 64جانشین محمد علی64حقیقت دین الله64دست بیعت بارسول خدا وعلی کف دست راستت نوشته18 ذالحجه"غدیر خم18+64 دین=82 امام به ابجد امام82 انتخاب امام درغدیرخم امام82{82زاده محراب شهیدمحراب82 امام82+114 سوره قرآن=196دین اسلام196ضرب14 معصوم درخودش میشود196امام کل دین196دین اسلام196اسلامه مهدی196نماینده الله محمد66 الله 66+66علی ولی الله=132 اسلام +64 دین =196دین اسلام196محمد 92+18ذالحجه"غدیرخم =110علی110زاده محراب شهید محراب علیست در یکی از گفتارها از پیامبر اکرم(ص) به شش امتیاز حضرت علی علیه السلام اشاره شده که سه مورد آن بین پیامبر(ص) و امام علی(ع) مشترک است و سه امتیاز مختص امام علی(ع).دلایل برتری علی (ع) بر دیگر انبیا(از کتاب شبهای پیشاور): امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام انسان کاملی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به وجود ایشان همواره مباهات می نمودند و در وصف او، سخنان فراوانی از ایشان وارد شده است. مرحوم سلطان الواعظين شيرازي سرانجام در هجدهم مهر 1350 ش. برابر با بيستم شعبان 1319 ق. در 75 سالگي در تهران درگذشت و با تشييع با شکوهي در مقبره ابوحسين به خاک سپرده شد. چرا علی (علیه السلام) را برتر و افضل از بقیه انبیا به جز (خاتم الانبیا) می دانید؟ پاسخ:در روز بیستم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری، آثار مرگ بر چهره امام علی (علیه السلام) ظاهر شده بود. امام به فرزند بزرگش امام حسن (علیه السلام) فرمود:به شیعیانی که جلوی درب منزل اجتماع کرده اند اجازه دهید تا بیایند و مرا ببینند. درب باز شد و شیعیان، دوره یگانه گوهر ولایت حضرت امام علی (ع) جمع شده و به گریه و زاری پرداختند. امام علی (علیه السلام) خطاب به آنان فرمود:قبل از آن که فرصت از دست رود و دیگر نتوانید مرا ببینید، هر سوالی دارید از من بپرسید، لیکن سؤالاتتان کوتاه و مختصر باشد. یکی از سوال کنندگان، صعصعه بن صوحان بود که روایتی او حتی در صحاح اهل سنت هم، آورده شده و مورد اعتماد علمای فریقین میباشد. او ازامام پرسید شما فضیلت بیشتری دارید یاحضرت آدم؟ حضرت فرمود:خوب نیست که کسی ازخودش تعریف نماید(امام علی(علیه السلام) ص369،اللمعة البیضاءص220،شبهای پیشاور ص474 تزکیه المرء لنفسه قبیح)لکن از این جهت که خدا فرموده است: نعمت های خدادای به خود را نقل کنید:{وَأَمّا بِنِمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّث(ضحی(93):11)}باید بگویم: من از حضرت آدم افضل ام، صعصعه دلیل این برتری را جویا شد و خلاصه پاسخ امام علی(علیه السلام) چنین است: برای آدم همه جور وسایل راحتی و آسایش و نعمات در بهشت فراهم بود و فقط خداوند او را از خوردن گندم منع نمود. با وجود این ممنوعیت، آدم از گندم خورد و از بهشت رانده شد. در حالی که من از خوردن گندم منع نشده ام و چون دنیا را قابل توجه نمی بینم به میل و اراده خود، هرگز نان گندم نخورده ام. به ابجد110 نان جو110 نمک110 گندمهای 110 به نانو نمک مرتضی علی راست گفت مولای یتیمان نام گندم برای یتیمان و خود نان جو می خورد همیشه کیسه نان جو را می بست تا نکند سلمان و اباذر یا مقداد مالک اشتر روی نان جو رو غن بریزندو بیچارگان عالم نان خالی بخورند علی مظلوم بود و مظلوم شهید برحمت جوار حق رهسپار گردید بجز از علی که آرد پسری ابوالعجایت که علم کند به عالم شهدای کربلاء را منظور حضرت آن است که کرامت و فضیلت افراد نزد خداوند به زهد، ورع و تقوای آن ها است. هرکسی ازدنیا اعراض بیشتری داشته باشد، یقیناً نزد خدا مقرب تر است. کمال زهد و تقوی هم، اجتناب از حلال ممنوع نشده است که ایشان این کار را انجام داده اند. سپس صعصعه پرسید شما افضل اید یا نوح شیخ الانبیاء؟حضرت پاسخ داد:من از نوح افضل ام و علت این برتری بر نوح را چنین فرمود: نوح(علیه السلام) قوم خود را به سوی خدا دعوت کرد، ولی آن ها او را اطاعت نکردند و به آن بزرگوار آزار و اذیت بسیاری رساندند. سپس نوح پیغمبر،آنان را نفرین کرد و گفت: پروردگارا! احدی از کافرین را بر روی زمین باقی نگذار.اکنون با وجود این که بعد از وفات خاتم الاانبیا، صدمات و آزار فراوانی از این امت را نفرین نکرده ام و کاملا صبر پیشه کردم. ایشان صبر خود را در خطبه شقشقیه چنین توصیف می کند:در حالی صبر نمودم که در چشمم خار و در گلویم استخوانی بود(1) منظور امام این است که هرکس که بر بلاها و سختی ها بیشتر صبر داشته باشد مقرب تر است. آنگاه صعصعه پرسید:شما افضل هستید یا ابراهیم(علیه السلام)؟ایشان پاسخ داد: من از ابراهیم افضل می باشم و دلیلش را در قرآن از زبان ابراهیم چنین می فرماید:{رَبِّ أّرِنِی کَیفَ تُحیِ المَوتی قالَ أَوَلَم تُؤمِن قالَ بَلی وَلِکِن لِیَطمَئِنَّ قَلبِی}پروردگارا چگونگی زنده کردن پرندگان را به من نشان ده خداوند فرمود: آیا باور نداری؟ پاسخ داد: چرا باور دارم، اما می خواهم با مشاهد آن دلم آرام گیرد{(الغدیر،ج10،ص124)(شبهای پیشاور،ص474 فَصَبَرتُ وَ فِی العَینِ قذًی وَ فِی الحَلقِ شَجًا)} اما من گفتم: اگر کشف حجاب گردد پرده ها بالا رود، یقین من زیادتر نخواهد شد.(شرح الاسماء الحسنی،ج1،ص190،شبهای پیشاور،ص475او کشف الغطاء ما ازددت یقیناً) منظور امام آن است که علو درجه هر کس، درجه یقین او می باشد که واجد مقام حق الیقین گردد. در ادامه پرسش صعصعه، امام خود را از موسی(علیه السلام) نیز افضل و برتر خواند و دلیل ان را چنین فرمود: وقتی که خداوند او را مأموریت داد تا به دعوت فرعون به مصر رود، مطابق قرآن مجید، ایشان عرض کرد: {رَبِّ إنِّیقَتَلتُ مِنهُ نَفساً فاَخافُ اَن یَقتُلُونِ وَ أخِیهارُونُ هُوَ أفصَحُ مِنِّی لِساناً فَاَرسِلهُ مَعِی رِداً یُصَدِّقُنِی اِنِّی أخافُ أن یُکَذِّبُون}خداوندا من از آنها یک نفر را کشته ام و میترسم که آنان مرا به قتل برسانند. برادرم هارون را که زبان فصیح تر و گویاتری از من دارد، با من همراه گردان تا یاور و شریک من در امر رسالت باشد، و مرا تصدیق نماید، زیرا میترسم آنها رسالتم را تکذیب نمایند(قصص (2):32) اما موقعی که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به من مأموریت داد تا به مکه معظمه روم، و آیات اول سوره برائت را در بالای بام کعبه بر کفار قریش قرائت نمایم_ با آنکه در آنجا کمتر کسی را میتوان یافت که یکی از خویشان و بستگانش به دست من کشته نشده باشد هرگز و ابداً نهراسیدم. امر پیامبر خدا را اطاعت نمودم و به تنهایی مأموریت خود را انجام داده، آیات سوره برائت را بر آنان قرائت نموده و مراجعت کردم. این سخن امام کنایه از توکل او به خدا است، چون هرکس توکلش بیشتر باشد فضیلت بیشتری دارد و موسی کلیم الله به برادرش هارون اتکا و اعتماد داشت، ولی امیرالمومنین(علیه السلام) به طور کامل به خدای بزرگ توکل و اعتماد نمود همچنین امام علی (علیه السلام) خود را برتر و افضل از عیسی مسیح دانست و دلیل آن را نیز چنین بیان کرد: به اذن و قدرت پروردگار، وقتی جبرئیل در گریبان مریم دمید، او حامله شد و زمانی که موقع وضع حملش رسید به مریم وحی شد که: از خانه بیت المقدس بیرون آی، این خانه محل عبادت است نه محل ولادت و زایشگاه{(الامام علی(علیه السلام)ص369)(اللمعلةالبیضا،ص221)(شبهای پیشاور،ص476و814 اخرجی عن البیت فإنّ هذه بیت العباده لابیت الولادة)} به همین دلیل از بیت المقدس بیرون رفت و عیسی در بیابان خشکیده ای متولد شد. اما وقتی مادر من ـــ فاطمه بنت اسد ـــ درد زاییدن گرفت در وسط کعبه به مستجار کعبه متوسل شد وگفت: بارالها بحق این خانه و بحق کسی که این خانه را بنا نهاده است، درد زایمان را برمن سهل و آسان گردان. در همان وقت دیوار کعبه شکافته شد و مادرم فاطمه با ندای غیبی به داخل خانه راه یافت، من درهمان خانه کعبه متولد شدم.بنابراین چون مکه معظمه بر بیت المقدس برتری دارد و مریم از زادن عیسی در بیت المقدس ـــ مکانی پایین تر از مکه ـــ نهی شد، ولی مادر علی(علیه السلام)، برای زادن او به درون کعبه ـــ مکانی برتر بیت المقدس ـــ دعوت شد، بدین جهت روح، نفس و بدن او از عیسی پاکیزه تر است. بالاخره کسانی چون ابن ابی الحدید،امام حنبل ، امام فخر رازی، شیخ سلیمان بلخی حنفی و بسیاری دیگر، حدیث زیر را از پیامبر خدا(صلی الله و علیه و آله)نقل نموده اند که فرمود: هرکس می خواهد به علم آدم نظر کند به علم علی توجه کند، هر کس می خواهد حقیقت تقوای نوح و حکمت او را ببیند و نیز حلم و خلت ابراهیم، هیبت موسی و عبادت عیسی را ببیند پس به سوی علی ابن ابیطالب(علیه السلام) نظر کند.{(کفایة الطالب،باب33)(مسند احمد بن حنبل،فخر رازی در تفسیر آیه مباحله،محی الدین عربی 172،یواقیب وجواهر،فصول المهمه،باب40)} بالاخره میرسید علی همدانی شافعی در پایان این حدیث می افزاید: نود خصلت از خصلت های انبیا در حضرت علی(علیه السلام) جمع می باشد.{(ینابع المودة لذویالقربی،ج،2،صص307 و 80)(امام علی(علیه السلام)،ص 301)(شبهای پیشاور،ص477 فإن فیه تسعین خصلة من خصال الإنبیا جمعها الله فیه و لم یجمعها فی أحد غیره.)} البته تشبیه نمودن علی(علیه السلام) به آدم از بعد علم، بدان جهت است که خداوند در قرآن مجید میفرماید:{وعَلَّمَآدَمَ الأسماءکُلَّها}خداوند همه اسماء را به آدم آموخت(بقره(2):31) و تشبیه نمودن حلم علی(علیه السلام) به حلم ابراهیم از آن جهت است که خداوند در سوره توبه فرمود:{إنَّ إبراهِیمَ لأوَّا هُ حَلیمٌ}به درستی که ابراهیم بردبار و حلیم بود.(توبه(9):149) بنابراین چنانچه کسی در ویژگی بارز هر یک از انبیا با آن نبی مساوی شد می توان نتیجه گرفت که تمام ویژگی های همه انبیا را دارد و لذا برتری او بر آن ها اثبات می گردد. بلخی حنفی و گنجی شافعی در کفایة الطالب از امام احمد حنبل نقل نموده اند: فضائلی که برای علی ابن ابیطالب(علیه السلام) آمده برای هیچ یک از صحابه نیامده است(ینابیع المودّه باب40 ـــ مناقب خوارزمی،کفایة) عجب تمثیلی است اینکه علی مولود کعبه است... یعنی باطن قبله را در امام پیدا کن!(سید مرتضی آوینی) بی اذن علی قدم مزن بر محراب هم زاده محرابو شهید محراب علیست الله 66علی ولی الله 66 ولی دین 110 دین الهی 110 جلوه الله 110 جلوه گری به هر زمان باعث خلقت جهان علی علی علی علی 66 ابجدکلمه الله41+25اصل اسلام شیعه =66الله 66+66=132اسلام132قلب اسلام132 بدین الله 132+64دین64الله محمد علی64 = 196دین اسلام196امام کل دین196 کلید اسلام 196ضرب 14 معصوم در خودش میشود 196 دین اسلام 196 کلید دین 196 منظور 14 معصوم خانواده محترم رسول خدا را 14 معصوم کلید معصوم خانواده محترم رسول خدا را 14 معصوم کلید اسلام 196 دین اسلام 196 میگویند پیامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) فرمودند: إن وليتموا علياً و ما أراكم فاعلين تجدوه هاديا مهديا يهدي بكم السبيل المستقيم. اگر علي را خليفه خويش قرار دهيد، گرچه ميدانم نميكنيد، همه شما را به ساحل نجات و سرمنزل مراد خواهد رساند . مسند احمد بن حنبل، ج1، ص109 ـ الإصابة لإبن حجر، ج4، ص468 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص82 ـ تفسير الآلوسي، ج6، ص170 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص420 ـ أسد الغابة لإبن الأثير، ج4، ص31 ـ ميزان الإعتدال الذهبي، ج3، ص363 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص397 قرآن میفرمایدنامه اعمال آنهایی را که به دست راستشان میدهندو به آنها اصحاب یمین درسوره مدثر آیه38و39کل نفس کسبت بما رهینه الااصحاب الیمین همه در قیامت درگرو اعمالشون هستن الا اصحاب یمین.. اصحاب یمین چه کسانی هستن؟؟؟ یمین به ابجد میشه110علی110 یمین 110 ولی دین 110 دین الهی 110 علی110 جلوه الله 110 بحق 110حامیان 110 دین الهی 110 علی 110 میباشد نام علی هم110 پلیسی 110 نمک 110نان جو 110 گندمها ی 110 نمک 110 به نانو نمک مرتضی علی قسم حق با علیست پلیسی 110 نامت صدو ده یا علی حق پلیس عالمی پس معنای آیه این شد پس همه درقیامت در گرو اعمالشون هستند الا شیعیان علی.. حدیث پیامبر ص"علی و شیعیانش رستگارند.. امت بعد از من73فرقه باطل میشود فقط شیعیان علی اهل بهشتند..علی قسیم النار و الجنه علی قسمت کننده جهنم و بهشت است.مام باقر(ع):دین، همان دوست داشتن است و دوست داشتن، همان دین. 【" الدین هو الحب و الحب هو الدین".◄محاسن، ج1،ص263 گوهر بهر ولاء علی آئينه تمام نمای قائم آل محمدی حقا که تو داماد احمدی گنج نهان بارگه کبريا علی زير نگين توست همه ما سوا علی هفت آسمان به درت سجده ميبرند ای خاک پای جا نمازت توتيای چشم عارفان علی اي نور جاودانه ارضو سماء حسنه خدا درآئينه ات جلوه ميکشد جلوه نمای مکتب شيعه مولاءعليست ای جلوه گاه نور جمال کبرياء يا علی هم آئينه رسالتو هم آئينه امامتی اقيانوس نبی بحر کرامتی هم آئينه خدا در قيامتی جانم به فدايت که بهر عنايتی روزه پيروزی به کعبه علی دوشه نبی روز ه محشر هم لوای حمد بر دوشه علی کيست در اين تصوير در آئينه احمد علی شب نشين عرش بوده پرده دار عالمی با نبی همراز سبحان الذی اسری علی پرده دار لو کشف مولاء عليست پاک ميکرد اشک را تا سحر مولا علی غربت نيمه شب او که خشمش بود خود آئينه غمها علی صهر ابن عم وصی مصطفی حله پوش هل اتايو انماوارث گنجینه سره قضاء قابل تشریف قول لافتی بت شکن در کعبه بر دوش نبی مصطفی این مرتضی وارث کل تمام انبیاست وارث گنجينه سر قضاء قابل تشريف قوله لافتی مولا عليست صاحب لاسيف بر ارباب معرفت دين خدا صاحب تیغ ولایت ذالفقاری یا علی قابل تشريف قول لافتی مولا عليست در حرم همچون خليل الله گشته بت شکن آنکه پا بنهاده بر دوش نبی جانشین خاتم پیغمبرانی یا علی شاه مردان شیر یزدان زاده محراب کعبه این علیست حاتفی گفت دیدم من آن کتف نبی دوره خاتم تا به شانه بودعلیا" یا علیا" یا علیا" یا علی آتشه عشقی که ابراهيم را بر گرفت کعبه را در هم شکست بتها به دوشه مصطفا بت شکن مثل احمد عشق زهرا ثاقی کوثرعلی ست شاهنشه سرير ولايت علی قل انما ولي يکموالله علیست برتر از عالم خداست نايبش تنها علی مرتضاست وارث کل تمام انبياست دوست دارد خدا زيبا علی در رکوع بخشیدانگشتر به سائل شاه مردان شیر یزدان این علی در باغ نبی باغبان چشمه کوثر سه قايتی شاهراه حق تو هستی در سلوک کاينات پرورده بدامن خود مصطفا عجب گلی صحر ابن عم وصی مصطفی حله پوش حل اتایو انما وارث گنجینه سره قضاء قابل تشریف قول لا فتی مولاء علیست شاه راه حق تو هستی در سلوک کائنات پرورده به دامن خود مصطفی عجب گلی گل کوثر گل کعبه شاه ولایت علی به ثنای اسم اعظم شده چون علی محمدبدرید کعبه از هم شده بت شکن به کعبه اسدالله اعظم بت شکن در کعبه بر دوش نبی وارث خاتم بوود مولاء علی گفت پیغمبر به کعبه اینچنین نیست جز حیدر امیر المومنین امیرالمومنین در کعبه دوشش کسی غیر از علی نیست وارث خاتم پیغمبران مولاء علیست وارث کل تمام انبیاء مولاء علیست حاتفی گفت دیدم من آن کتف نبی دوره خاتم تا به شانه بود علیا" یا علیا" یا علی هم ثاقی کوثر علی هم جان پیغمبر علی هم وارث خاتم علی علی در کعبه چون آمد به دنیا شکاف کعبه می گوید همین را بی اذن علی قدم مزن بر محراب هم زاده محرابو شهید محراب علیست با هر تپشي که در دله آگاه است يک نغمه لا اله الا الله است تو حيدو نبوتو امامت هر سه در گفتن يک علي ولي الله است در روزه غدير خم نور حق پيدا شد وز جهازه اشتران منبري بر پا شد بگرفت محمد چو علي را سر دست سوگند به ذات حق که حق پيداشد حاتفي گفت ديدم من آن کتف نبی گرد خاتم با به شانه بود عليا" عليا" يا علی علی در کعبه چون آمد بدنيا شکاف کعبه ميگويد همين را مارو عقربو عنکبوت سياه کی بوود جانشينه رسوله خدا بارها گفت محمد که علی جانه منست هم بجانه عليو جانه محمد صلوات به ثنای اسم اعظم شده چون علی محمد بدرید کعبه از هم شده بت شکن به کعبه اسدالله اعظم در نشستی که با احبا بود صحبت از ارزش تولی بود گفته شد ارزش ولای علی بی کمو کاست جانه حضرت زهراء بود شير حق تا ديد دستو پهلويش کبود دستو پهلويش چرا کشته کبود حضرت محسن شهيد اين ولايت گشته بود شش ماه نبود ميخ سه شعله در رفت بر گلويش شد کبود اولين شهيد ولايت فاطمه با علی حضرت محسن بود کشته شد زهرای اعطهر زان سبب گفته در قرآن تمامه آيه ها حق با عليست آتش به خانه ی مولا بهانه بودمقصود خصم كشتن بانوی خانه بوداز آن همه سفارش پيغمبر خداپاداش دوستی با علی تازيانه بود در نشستی که با احبا ء بود صحبت از ارزش تولی بود گفته شد ارزشه ولای علی بی کمو کاست جانه حضرت زهراء بود اسوه تقوای و ايمانه ناب قائمه آل محمد ياور زهرا عليست چه مبارک سحری بودو چه فرخنده شبی ليله " القدر به کعبه وصی دوشه نبی علی در کعبه چون آمد بدنيا شکاف کعبه ميگويد همين را مارو عقربو عنکبوت سياه کی بوود جانشينه رسوله خدا خداوند سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار داد ضرب عالم امکان محمد استو جمال محمد علیست ضرب 5 تن در خودش ضرب12 امام در خودش و ضرب 14 معصوم در خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال اهل بیت نبوت 906-541 فتنه ها عمرابوبکر= 365 روز سال
به علم ریاضی قرآن 82 امام 82 صراط علی حقا نمسکه82 مریدان ولایت علی82 اصل دین اسلام 41یا الله مدد 41+41 کلمه الله = 82 امام 82طبیب جهان82اهل الهی 82 یا الله مدد 82 امام 82 نبوت امامت ولایت فقیه82 استمرار حکومت انبیاء 82 بهای دین82 هر دینی بهایی دارد بهای دین اسلام 82 امام 82 طبیب جهان 82مهدی 82 به ابجد کبیر و صغیر 82 میباشد هر چه از خدا وند می خواهی باید بروی 82 امام را ببینی کلید دار کعبه پیامبر فرمود هر کسی امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا خواهد رفت شما هر چه بخواهی به فروشگاهش مراجعه می کنی به کارخانه که شما را راه نمی دهند مگر اینکه خدا بخواهد به پیامبرش بگوید علی را روی دوش خود ببر و بگذار علی بت های کعبه را بشکند دخترت فاطمه را به علی بده علی را جای خودت بخابان علی را بفرست دره خیبر را از جا بکند ذالفقار را به علی بدهید علی در کعبه چون آمد به دنیا شکاف کعبه می گوید همین را بی اذن علی قدم مزن بر محراب هم زاده محرابو شهید محراب علیست سایه پیغمبر ندارد هیچ می دانی چرا آفتابی چون علی در سایه پیغمبر است به ابجد کبیر و صغیر مهدی 82 امام 82 امام مهدی از انسانهای بی نماز متنفر است کسی که در مقابل عظمت و بزرگی خالقش سر تعظیم به خاک فرود نمی آورد اصلا" انسان نیست سگ با همه سگیش هر بار صاحبش را می بیند دهان به خاک پایش می ساید بو می کشد سرش را روی قدوم صاحبش به رسم تعظیم بالا و پائین می برد و صد بار دم تکان می دهد کمتر از سگ بی نماز است که واق واق هم بلد نیست پیامبر فرمود دختران و پسران را به بی نماز ندهید که با این کار آنها را به زنا وادار کرده اید انسان بی نماز از زنا کار بدتر است یکی تنبلی و بی نمازی خودش را گردن دیگران می انداخت مرده شور برده می گفت چون قصاب محله گاو سر میبره من هم نماز نمی خوانم ایراد های بنی اسرائیلی گاو احمق به تو چه ربطی داره چون ننم بقل بابام می خوابه منم نماز نمی خوانم اخیرا" دائش چند نفر از اسرای افغانستان را آزاد کرد قسم خورد بخدا من آنجا نماز نمی خواندم ولی مرا آزاد کردند گفتم با احمق بی نماز کاری ندارند فقط می خواستند ببینند شیعه هستی یا نه نبودی کارت نداشتن آنها دنبال شیعه هستند هر کسی وضوء و نمازش مثل شیعه ها باشه به شهادت می رسانندش چون بی دین هستند با بی نمازها کاری ندارند برای اینکه مدام شکست می خورند انسانهای ترسو بزدلی هستند یا کشته می شوند یا فرار می کنند اسرائیلی ها و آمریکایها هم همینطور هستند آلمان چرا شکست خورد چون بی دین زیاد داشت شکست خورد فقط کسانی که دین دارند می توانند خوب بجنگند و پیروز شوند باحقیقت دین 685-541 فتنه ها = 144 اسلام به ابجد صغیر و کبیر اسلام 144 ضرب دوازده امام در خودش 144 اسلام 144 اجرکم عندالله
حضرت فرمود: «خوب نيست كه كسى از خودش تعريف نمايد» « تزكية المرء لنفسه قبيح»«[1]» لكن از اين جهت كه خداوند فرموده است: «نعمتهاى خدادادى به خود را نقل كنيد: وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ «[2]» بايد بگويم: «من از حضرت آدم افضل ام». صعصعه دليل اين برترى را جويا شد و خلاصه پاسخ امام على عليه السلام چنين است: «براى آدم همه جور وسايل راحتى و آسايش و نعمات در بهشت فراهم بود و فقط خداوند او را از خوردن گندم منع نمود. با وجود اين ممنوعيت، آدم از گندم خورد و از بهشت رانده شد. در حالى كه من از خوردن گندم منع نشدهام، و چون دنيا را قابل توجه نمىبينم به ميل و اراده خود، هرگز نان گندم نخوردهام». منظور حضرت آن است كه كرامت و فضيلت افراد نزد خداوند به زهد، ورع و تقواى آنها است. هر كسى از دنيا اعراض بيشترى داشته باشد، يقيناً نزد خدا مقربتر است. كمال زهد و تقوى هم، اجتناب از حلال ممنوع نشده است كه ايشان اين كار را انجام دادهاند.
سپس صعصعه پرسيد «شما افضل ايد يا نوح شيخ الانبياء؟» حضرت پاسخ داد: «من از نوح افضل ام» و علت اين برترى بر نوح را چنين فرمود: «نوح عليه السلام قوم خود را به سوى خدا دعوت كرد، ولى آنها او را اطاعت نكردند و به آن بزرگوار آزار و اذيت بسيارى رساندند. سپس نوح پيغمبر، آنان را نفرين كرد و گفت: پروردگارا! احدى از كافرين را بر روى زمين باقى نگذار. اكنون با وجود اينكه بعد از وفات خاتم الانبيا، صدمات و آزار فراوانى از اين امت به من رسيده است، هرگز آنان را نفرين نكرده و كاملًا صبر پيشه كردم».
ايشان صبر خود را در خطبه شقشقيه چنين توصيف مىكند: « فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا».در حالى صبر نمودم كه در چشمم خار و در گلويم استخوانى بود.» «[3]» منظور امام اين است كه هر كس كه بر بلاها و سختىها بيشتر صبر داشته باشد مقربتر است.
آنگاه صعصعه پرسيد: «شما افضل هستيد يا ابراهيم عليه السلام؟» ايشان پاسخ داد: «من از ابراهيم افضل مىباشم» و دليلش را در قرآن، از زبان ابراهيم عليه السلام چنين مىفرمايد: رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي؛ پروردگارا چگونگى زنده كردن مردگان را به من نشان ده. خداوند فرمود: آيا باور ندارى؟ پاسخ داد: چرا باور دارم، اما مىخواهم با مشاهده آن دلم آرام گيرد». «[4]» اما من گفتم: «اگر كشف حجاب گردد و پردهها بالا رود، يقين من زيادتر نخواهد شد». «[5]» منظور امام آن است كه علو درجه هر كس، درجه يقين او مىباشد كه واجد مقام حق اليقين گردد.
در ادامه پرسشِ صعصعه، امام خود را از موسى عليه السلام نيز افضل و برتر خواند و دليل آن را چنين فرمود: «وقتى كه خداوند او را ماموريت داد تا به دعوت فرعون به مصر رود، مطابق قرآن مجيد، ايشان عرض كرد: رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ وَ أَخِي هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعِي رِدْءاً يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ؛ «خداوندا من از آنان يك نفر را كشتهام و مىترسم كه آنان مرا به قتل برسانند. برادرم هارون را كه زبان فصيحتر و گوياترى از من دارد، با من همراه گردان تا ياور و شريك من در امر رسالت باشد، و مرا تصديق نمايد؛ زيرا مىترسم آنها رسالتم را تكذيب نمايند». «[6]» اما موقعى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به من مأموريت داد تا به مكه معظمه روم، و آيات اول سوره برائت را در بالاى بام كعبه بر كفار قريش قرائت نمايم- با آنكه در آنجا كمتر كسى را مىتوان يافت كه يكى از خويشان و بستگانش به دست من كشته نشده باشد هرگز و ابداً نهراسيدم. امر پيامبر خدا را اطاعت نمودم و به تنهايى مأموريت خود را انجام داده، آيات سوره برائت را بر آنان قرائت نموده و مراجعت كردم.»
اين سخن امام كنايه از توكل او به خدا است؛ چون هر كس توكلش بيشتر باشد فضيلت بيتشرى دارد و موسى كليم اللَّه به برادرش هارون اتكا و اعتماد داشت، ولى اميرالمؤمنين عليه السلام به طور كامل به خداى بزرگ توكل و اعتماد نمود.
همچنين امام على عليه السلام خود را برتر و افضل از عيسى مسيح دانست و دليل آن را نيز چنين بيان كرد: به اذن و قدرت پروردگار، وقتى جبرئيل در گريبان مريم دميد، او حامله شد و زمانى كه موقع وضع حملش رسيد به مريم وحى شد كه: « اخرجي عن البيتفإنّ هذه بيت العبادة لا بيت الولادة».«از خانه بيت المقدس بيرون آى، اين خانه محل عبادت است نه محل ولادت و زايشگاه.» «[7]» به همين دليل از بيت المقدس بيرون رفت و عيسى در بيابان خشكيدهاى متولد شد. اما وقتى مادر من- فاطمه بنت اسد- درد زاييدن گرفت در وسط كعبه به مستجار كعبه متوسل شد و گفت: بارالها بحق اين خانه كعبه و بحق كسى كه اين خانه را بنا نهاده است، درد زايمان را بر من سهل و آسان گردان. در همان وقت ديوار كعبه شكافته شد و مادرم فاطمه با نداى غيبى به داخل خانه راه يافت، من در همان خانه كعبه متولد شدم. بنابراين چون مكه معظمه بر بيت المقدس برترى دارد و مريم از زادن عيسى در بيت المقدس- مكانى پائينتر از مكه- نهى شد؛ ولى مادر على عليه السلام، براى زادن او به درون كعبه- مكانى برتر از بيت المقدس- دعوت شد، بدين جهت روح، نفس و بدن او از عيسى پاكيزهتر است.
بالاخره كسانى چون ابن ابىالحديد، امام حنبل، امام فخر رازى، شيخ سليمان بلخى حنفى و بسيارى ديگر، حديث زير را از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نقل نمودهاند كه فرمود: «هر كس مىخواهد به علم آدم نظر كند، به علم على توجه كند. هر كس مىخواهد حقيقت تقواى نوح و حكمت او را ببيند و نيز حلم و خلت ابراهيم، هيبت موسى و عبادت عيسى را ببيند پس به سوى على بن ابىطالب عليه السلام نظر كند».« من أراد أن ينظر إلى آدم في علمه و إلى نوح في تقواه و إلى إبراهيم في حلمه و إلى موسى في هيبته و إلى عيسى في عبادته فلينظر إلى علي بن أبي طالب عليه السلام». «[8]» بالاخره ميرسيد على همدانى شافعى در پايان اين حديث مىافزايد: «فإنّ فيه تسعين خصلة من خصال الأنبياء جمعها اللَّه فيه و لم يجمعها في أحد غيره.نود خصلت از خصلتهاى انبيا در حضرت على عليه السلام جمع مىباشد كه در كس ديگر نمىباشد». «[9]» البته تشبيه نمودن على عليه السلام به آدم از بعد علم، بدان جهت است كه خداوند در قرآن مجيد مىفرمايد: وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها؛ «خداوند همه اسماء را به آدم آموخت» «[10]» و تشبيه نمودن حلم على عليه السلام به حلم ابراهيم از آن جهت است كه خداوند در سوره توبه فرمود: إِنَّ إِبْراهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ؛ به درستى كه ابراهيم بردبار و حليم بود». «[11]»
بنابراين چنانچه كسى در ويژگى بارز هر يك از انبيا با آن نبى مساوى شد مىتوان نتيجه گرفت كه تمام ويژگىهاى همه انبيا را دارد و لذا برترى او بر آنها اثبات مىگردد.
بلخى حنفى و گنجى شافعى در كفاية الطالب از امام احمد حنبل نقل نمودهاند:
فضائلى كه براى على ابن ابىطالب عليه السلام آمده براى هيچ يك از صحابه نيامده است. «[12]»
ولادت علي در خانه خدا
همان طوذكر شد يكي از دلايل برتري امام علي بر سائر انبياء بجز خاتم انبياء زادگاه على (ع) در خانه خدا است.
در كتب تاريخي نحوولادت حضرت به صورت مشروح بيان شده است ما در اين جا به صورت مختصر مي آوريم :
فاطمه بنت اسد در آخرين ماه وضع حمل بوده است. در يكى از روزها كه به مسجدالحرام مىرود، او را درد زايمان فرا مىرسد. او در مستجار كعبه مشغول راز و نياز و دعا به درگاه احديت مىشود. خدا را به عزت و جلالش سوگند مىدهد كه خدايا! درد زايمان را بر من سهل و آسان گردان. ناگهان ديوار خانه كعبه شكافته مىشود و ندايى مىرسد كه: «اى فاطمه! درون آى.» «[13]» جماعت مردمى كه در اطراف خانه نشسته بودند، متوجه شدند كه ديوار خانه كعبه شكافته شد، فاطمه داخل خانه شد و ديوار دوباره به حالت اوليه بازگشت. تعجب همگان از جمله جناب عباس- عموى پيامبر- كه در ميان جماعت نظارهگر بود بر انگيخته شد. با مشاهده اين صحنه فوراً خود را به برادرش ابوطالب، كليد دار كعبه رساند و قضيه را به او اطلاع داده و بلافاصله با هم برگشتند. تلاش آنها براى باز كردن قفلِ دربِ كعبه به جايى نرسيد. فاطمه بنت اسد تا سه روز بدون هيچگونه غذا، مراقبت و پرستارى، درون خانه كعبه ماند. خبر اين واقعه غير منتظره درتمام محلههاى مكه پيچيد و نُقل مجالس اهالى مكه شد. پس از سه روز، همان محلى كه به روى فاطمه باز شده بود، دوباره شكافته شد و فاطمه همراه با نوزادى بر روى دست بيرون آمد. اين واقعه همه چشمها را خيره ساخت و جماعت زيادى كه شاهد اين پيشامد بودند بر او هجوم آوردند. «[14]»
به همين جهت است كه ولادت اميرالمؤمنين عليه السلام در مقايسه با عيسى مسيح تفاوت چشمگيرى دارد. زيرا به هنگام ولادت حضرت عيسى، به حضرت مريم كه درون بيتالمقدس بود، ندا رسيد: «از بيت المقدس بيرون آى كه اينجا محل عبادت است نه محل زاييدن.» «[15]» با توجه به برترى كعبه بر بيت المقدس، اين ويژگى و امتياز تنها براى اميرالمؤمنين عليه السلام منحصر به فرد است، كه مولود كعبه ناميده شده است.
استدلال به آيه مباهله در برترى امام على عليه السّلام
پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم است. فرمود: «من گراميترين انسانها هستم» [16] و نيز فرمود: «من سرور فرزندان آدم هستم و هيچ فخرى نيست». [17]
باتوجه به برتربودن پيامبر كرامي اسلام صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم از آيه مباهله استفاد مي شود كه امير المؤمنين صلوات اللَّه عليه از نظر فضيلت در مرتبه بعد از ايشانقرار مىگيرد، زيرا هنگام كه پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم مسيحيان نجران را به مباهله فرا خواند تا حق خويش را آشكار سازد و براى پيامبرىاش برهان بياورد و براى آنان ثابت كند كه مخالفت آنها با وجود اقامه برهان از سر دشمنى و عناد بوده، على عليه السّلام را همرتبه خويش قرار داد و حكم كرد كه او همتا و به منزله نفس اوست. ايشان مرتبه فضيلت على عليه السّلام را از خود پايينتر نياورد. بلكه برابر خويش قرار داد. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم در آن هنگام اين آيه را از جانب پروردگار متعال در اين باره تلاوت كرد و شهادت داده و تأكيد نمود:
فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ[18].
«پس هر كه در اين باره پس از دانشى كه تو را حاصل آمده، با تو محاجّه كند، بگو: بياييد پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و نفسهايمان و نفسهايتان را فراخوانيم، سپس مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.»
سپس ايشان حسن و حسين عليهم السّلام كه ظاهر واژه ابناء بر اين دو صدق مىكند و فاطمه سلام اللَّه عليها كه منظور از نساء در اين آيه ايشان مىباشد و امير المؤمنين على عليه السّلام كه مقصود از نفس در آيه اوست را براى مباهله فرا خواند. [19]
اگر هيچ دليل ديگرى وجود نمىداشت كه حاكى از برترى پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بر امير المؤمنين على عليه السّلام باشد همين اشاره پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم (كه فرمود: ندع انفسنا و انفسكم) دلالت بر تساوى آنها هم در فضيلت و هم در رتبه مىكرد.[20]
برخي ازفضايل امام علي عليه السلام
اميرالمؤ منين على عليه السّلام به شهادت تاريخ و اعتراف دوست و دشمن در كمالات انسانى نقيصه اى نداشت و در فضائل اسلامى نمونه كاملى از تربيت پيغمبراكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود.
بحثهايى كه در اطراف شخصيت او شده و كتابهايى كه در اين باره شيعه و سنى و ساير مطلعين و كنجكاوان نوشته اند، در باره هيچيك از شخصيت هاى تاريخ اتفاق نيفتاده است.
على عليه السّلام در علم و دانش، داناترين ياران پيغمبراكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وساير اهل اسلام بود و نخستين كسى است در اسلام كه در بيانات علمى خود، در استدلال و برهان را باز كرد و در معارف الهيّه بحث فلسفى نمود و در باطن قرآن سخن گفت و براى نگهدارى لفظش دستور زبان عربى را وضع فرمود و تواناترين عرب بود در سخنرانى .
على عليه السّلام در شجاعت ضرب المثل بود و در آن همه جنگها كه در زمان پيغمبراكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و پس از آن شركت كرد، هرگز ترس و اضطراب از خود نشان نداد و با اينكه بارها و ضمن حوادثى مانند جنگ احد و جنگ حنين و جنگ خيبر و جنگ خندق، ياران پيغمبراكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و لشكريان اسلام لرزيدند و يا پراكنده شده فرار نمودند، هرگز پشت به دشمن نكرد و هرگز نشده كه كسى از ابطال و مردان جنگى با وى درآويزد و جان به سلامت برد و در عين حال با كمال توانايى، ناتوانى را نمى كشت و فرارى را دنبال نمى كرد و شبيخون نمى زد و آب به روى دشمن نمى بست.
از مسلمات تاريخ است كه آن حضرت در جنگ خيبر در حمله اى كه به قلعه نمود، دست به حلقه در رسانيده با تكانى در قلعه را كنده به دور انداخت.[21]
و همچين روز فتح مكه كه پيغمبراكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امر به شكستن بتها نمود، بت (هبل) كه بزرگترين بتهاى مكه و مجسمه عظيم الجثه اى از سنگ بود كه بر بالاى كعبه نصب كرده بودند، على عليه السّلام به امر پيغمبراكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پاى روى دوش آن حضرت گذاشته بالاى كعبهرفت و (هبل) را از جاى خود كند و پايين انداخت.[22]
على عليه السّلام در تقواى دينى و عبادت حق نيز يگانه بود، پيغمبراكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در پاسخ كسانى كه نزد وى از تندى على عليه السّلام گله مى كردند مى فرمايد: على را سرزنش نكنيد؛ زيرا وى شيفته خداست. [23]
ابودرداى صحابى پيكر آن حضرت را در يكى از نخلستهانهاى مدينه ديد كه مانند چوب خشك افتاده است، براى اطلاع، به خانه آن حضرت آمد و به همسر گرامى وى كه دختر پيغمبراكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود، درگذشت همسرش را تسليت گفت، دختر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: (پسر عم من نمرده است بلكه در عبادت از خوف خدا غش نموده است و اين حال براى وى بسيار اتفاق مى افتد).
على عليه السّلام در مهربانى به زيردستان و دلسوزى به بينوايان و بيچارگان و كرم و سخا به فقرا و مستمندان، قصص و حكايات بسيار دارد. آن حضرت هر چه را به دستش مى رسيد در راه خدا به مستمندان و بيچارگان مى داد و خود با سخت ترين و ساده ترين وضعى زندگى مى كرد. آن حضرت كشاورزى را دوست مى داشت و غالبا به استخراج قنوات و درختكارى و آباد كردن زمينهاى باير مى پرداخت ولى از اين راه هر ملكى را كه آباد مى كرد و يا هر قناتى را كه بيرون مى آرود وقف فقرا مى فرمود و اوقاف آن حضرت كه به صدقه على معروف بود در اواخر عهد وى، عوايد ساليانه قابل توجهى (24 هزار دينار طلا) داشت .[24]
ابن هجر از علماى اهل سنت چهل حديث در فضائل اميرالمؤمنين انتخاب كرده و در كتاب «صواعق محرقه» نقل كرده. در حديث 17 به نقل از پيامبر روايت شده:
هر كه على را دوست دارد مرا دوست داشته، هر كه مرا دوست دارد خدا را دوست دارد، كسى كه على را دشمن بدارد با من دشمنى كرده و هر كه با من دشمنى كند با خدا دشمنى كرده است.[25]
پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم دوستى و محبت على عليه السّلام را دوستى خود و خشم و كينهورزيدن با على عليه السّلام را خشم و كينهورزيدن با خود و جنگ با على عليه السّلام را جنگ با خود قرار داده است.
« من احبنى فليحب عليا و من ابغض عليا فقد ابغضنى» هر كه مرا دوست مىدارد بايد على را نيز دوست بدارد و هر كس به على بغض ورزد به من بغض ورزيده است.
« من احب عليا فقد احبنى، و من ابغضه فقد ابغضنى» هر كه على را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر كه بغض او باشد بغض من است.
و ايشان خطاب به على چنين فرمود:« حبيبك حبيبى، و حبيبى حبيب الله» دوست تو دوست من و دوست من دوست خداست. احاديثى كه در اين باره وارد شده، فراوانند. [26]
ابن هجر در حديث 8 مىگويد: مرا بهجز مؤمنين دوست ندارند و بهجز منافقين با من دشمن نيستند.
در حديث نهم كه حديث مدينه است، پيامبر فرمود: من شهر علمم و على درب آن شهر، هر كس بخواهد به آن وارد شود بايد بهجانب در رود. اين احاديث بهخاطر فضايلى است كه خداوند به اميرالمؤمنين عطا فرموده است. فضايل و كمالات اميرالمؤمنين نه تنها به شهادت پيامبر در هيچ يك از صحابه وجود نداشته، بلكه به شهادت دوست و دشمن در بزرگان عالم بىنظير بوده است.
اميرالمؤمنين شخصيتى است كه دشمن بزرگ آن حضرت يعنى معاويه در مقابل كمالات آن حضرت سر خضوع فرود آورده و بعد از شهادت ايشان گفته است: «مادر دهر عقيم است كه فرزندى چون فرزند ابوطالب بزايد.».[27]
يكى از دلايل برترى امير المؤمنين على عليه السّلام اين است كه پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم احكام ولايت على عليه السّلام را با احكام ولايت خويش يكسان قرار داده پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم است. فرمود:« من كنت مولاه فعلى مولاه»« هر كه من مولاى اويم پس على مولاى اوست» و نيز اين فرمايش:« من آمن بى و صدقنى فليتول على بن ابى طالب بعدى، فان ولايته ولايتى، و ولايتى ولاية الله. هر كس به من ايمان آورده و مرا تصديق كرده است، بايد پس از من ولايت على بن ابى طالب عليه السلام را بپذيرد چرا كه ولايت على عليه السلام ولايت من است و ولايت من ولايت خداست.» [28]
وهمچنين پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم حكم دشمنى با على بن ابى طالب عليه السلام را به مثابه دشمنى با خود بيان داشته است، آن حضرت خطاب به على عليه السلام است:« عدوك عدوى، و عدوى عدو الله»« دشمن تو دشمن من و دشمن من دشمن تو است» [29].
وهمچنين پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم حكم كرد كه هر كه با على عليه السّلام بجنگد، چنان است كه با من جنگيده است آن حضرت خطاب به على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام است فرمود:« انا حرب لمن حاربتم و سلم لمن سالمتم» و همچنين اين فرمايش ايشان خطاب به على عليه السلام« يا علي! حربك حربى و سلمك سلمى»« جنگ تو جنگ من و صلح تو صلح من است» [30] و ميان خودش و او در هيچ امرى تفاوتى قائل نشد و در باره بغض و دوستى با على عليه السّلام نيز به همين گونه حكم كرد. در اين مورد احاديث بيشمارى وارد شده است از قبيل:
« ما بال اقوام يبغضون عليا، من ابغض عليا فقد ابغضنى و من فارق عليا فقد فارقنى» چگونه است كه بعضى به على بغض مىورزند، هر كس به على بغض بورزد به من بغض ورزيده و هر كس از على جدا شود از من جدا شده است. [31]
پارهاى از روايات كه در اين باره به صورت واضح و گسترده رسيده و رجال حديثى شيعه و سنى همگى بالاتفاق آنها را از پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم نقل كردهاند، عبارتاند از: امير المؤمنين على عليه السّلام به همراه پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم سرپرستى حوض (كوثر) را عهدهدار است، [32] او لواى حمد را در پيش روى پيامبر به سوى بهشت خواهد برد، [33]او قسمتكننده بهشت و دوزخ است، [34]و هم اوست كه در قيامت به همراه پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم از پلكان منبرى كه به خاطر او براى بازگشت (به سوى خدا) نصب شده، بالا مىرود و پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بر فراترين پله آن و امير المؤمنين على عليه السّلام يك پله پايينتر از ايشان و پيامبران صلوات اللَّه عليهم در پلههاى پايينترمىنشينند. آن گاه وى فرا خوانده مىشود و جامه ديگرى بر او پوشانده مىشود. [35]
هيچ كس از پل صراط نمىگذرد مگر اينكه از جانب امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السّلام جواز رهايى از آتش داشته باشد. [36]
در آن روز فرزندان او كه همان ائمه معصومين عليهم السلام ، اصحاب اعراف هستند. [37]
امام جعفر صادق عليه السّلام است كه مىفرمايد: به خدا سوگند اگر على بن ابى طالب (صلوات اللَّه عليه) آفريده نمىشد، براى فاطمه دختر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم همتايى از ميان مردم نبود.[38]
و اين سخن ايشان كه مىفرمايد: «با اينكه يوسف فرزند يعقوب پيامبرى صديق مىباشد، و تا ابراهيم خليل عليه السّلام همه نياكانش پيامبربودند، ولى به خدا سوگند پدرم امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السّلام از او برتر بود».
و سخن ايشان آنگاه كه در باره امير المؤمنين على عليه السّلام از ايشان پرسيده شد كه «جايگاه على عليه السّلام نسبت به پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم چگونه بود؟» ايشان فرمود: «ميان او و پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم جز مقام رسالت، هيچ برترى ديگرى نبود». [39]مانند اين روايت از پدر ايشان، امام محمد باقر و از امام كاظم و امام حسن عسگرى عليهم السّلام نيز نقل شده است.
در آثار و اخبار مشهور همه امامان تصريح شده است كه «اگر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السّلام نبودند، خداوند نه آسمان و زمين را مىآفريد و نه بهشت و دوزخ را» [40] اين مطلب برترى پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام را مىرساند.
اهل سنت از طريق جابر بن عبد اللَّه انصارى و ابو سعيد خدرى (رحمهما اللَّه تعالى) از پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم روايت مىكنند كه ايشان فرمود:
«على برترين انسانهاست». [41] و اين عبارت در موضوع مورد اختلاف نصّى صريح است.
از عايشه روايت شده كه روزى پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: «سرور عرب را به پيش من فراخوانيد». عايشه عرض كرد: «مگر شما سرور عرب نيستيد؟» ايشان فرمود: «من سرور آدميانم و على عليه السّلام سرور عرب است». [42]
ايشان على عليه السّلام را در برترى بر مردم برابر خود قرار داد و ميان خود و او واسطهاى قرار نداد، از اين نظر او در فضيلت با پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّمبرابر است.
از جابر بن عبد اللَّه انصارى روايت كردهاند كه او مىگفت:
«على عليه السّلام سرور انسانهاست و در اين مورد جز كافر كسى ترديد نمىكند». [43]
- از نظر علم: اميرالمؤمنين باب علم پيامبر است و عالم به ظاهر و باطن اولين و آخرين است و دشمنان همه اقرار كردهاند.
صاحب ينابيع از موفق بن احمد خوارزمى از ابو ايوب انصارى نقل مىكند:
هنگامى كه رسولاللَّه صلى الله عليه و آله در بستر بيمارى بود، فاطمه بر بالين او آمده و مىگريست. پيغمبر به او فرمود: « يا فاطمة إن لكرامة اللَّه إياك زوجتك من أقدمهم سلما و أكثرهم علما و أعظمهم حلما إن اللَّه تعالى اطلع إلى أهل الأرض اطلاعة فاختارني منهم فبعثني نبيا مرسلا ثم اطلع اطلاعة فاختار منهم بعلك فأوحى لي أن أزوجه إياك و أتخذه وصيّا».«اى فاطمه! از كرامتهاى پروردگار به تو اين است كه همسر تو را كسى قرارداد كه در اسلام از همه مقدمتر و عملش از همه زيادتر و صبر و بردباريش از همه بيشتر مىباشد. به درستى كه خداى بزرگ به اهل زمين نظرى افكند، پس از ميان آنها مرا برگزيد و به پيغمبرى مرسل مبعوث نمود. دوباره نظرى افكند، آنگاه همسر تو را از ميان آنان برگزيد و تزويج شما را به من وحى كرد و نيز او را وصى من قرار داد.» «[44]» ابن مغازلى نقل مىكند كه پيغمبر در ادامه فرمود: «اى فاطمه! به ما اهلبيت هفت خصلت عطا شده كه به هيچ كس ديگرى تا كنون عطا نشده است و كسى نيز هرگز آن را درك نمىكند:
1. افضل پيامبران از ما است و او پدر تو مىباشد؛
2. وصى ما بهترين اوصيا است و او شوهر تو است؛
3. شهيد ما بهترين شهدا است و او حمزه عموى تو است.؛
4. كسى كه داراى دو بال است و هر وقت بخواهد در بهشت پرواز مىكند از ماست و او جعفر پسر عموى تو است؛
5. دو سبط و دو سيد جوانان اهل بهشت از ما مىباشند و آنها فرزندان تواند؛
6. به آن خدايى كه جان من در دست او است مهدى اين امت، همان كسى كه عيسى بن مريم پشت سر او نماز مىگذارد، از ما است و او از اولاد تو مىباشد.»[45] ابراهيم ابن محمد حموينى در فرائد دنباله اين حديث را چنين نقل مىكند كه پيغمبر بعد از نام مهدى (عج) فرمود: «پس از اينكه زمين پر از ظلم و فساد شود او زمين را پر از عدل و داد مىكند. اى فاطمه! محزون مباش و گريه نكن كه خداوند از من بر تو رحيمتر و مهربانتراست، و اين به خاطر موقعيت تو در قلب من مىباشد؛
7. به تحقيق تو را به همسرى كسى تزويج نموده كه از حيث حسب از همه بزرگتر، از حيث نسب از همه گرامىتر، نسبت به رعيت از همه مهربانتر، به مساوات از همه عادلتر و به قضاوت بين دو نفر از همه بيناتر است.» [46].
در مورد ويژگىهاى اميرالمؤمنين عليه السلام فقط كافى است به بيان آنچه ديگران درباره ايشان گفتهاند، پرداخت. به عنوان نمونه به موارد ذيل توجه شود:
1. ابن ابىالحديد در شرح نهج البلاغه و محمد بن طلحه شافعى در مطالب السئول از عمر بن عبد العزيز اموى كه در زهد و تقوى زبان زد و سرآمد اهل زمان خود بود نقل مىكنند: «بعد از پيامبر، در اين امت احدى را نمىشناسم كه از على ابن ابىطالب پارساتر باشد.»
2. ملا على قوشچى در كتابش مىگويد: «عقول عقلا درباره على عليه السلام مات و مبهوت است زيرا او بر گذشتگان و آيندگان قلم كشيد.» وى اضافه مىكند كه «شنيدن حالات على عليه السلام و وضع زندگانى او هر آدمى را متحير مىكند.»
3. عبداللَّه رافع مىگويد: روزى به هنگام افطار به خانه اميرالمؤمنين عليه السلام رفتم. كيسه مهر شده و سر بستهاى برايش آوردند. چون كيسه را باز كردم، آرد سبوس دارى كه پوستههاى آن را نگرفته بودند در آن يافتم. على سه كف دست از آن آرد را در دهان خود ريخت و جرعه آبى نيز بالاى آن نوشيد. سپس خداى را شكر نمود و سر كيسه را دوباره مُهر نمود. علت را پرسيدم كه يا على! چرا دوباره آن را مهر كردى؟ ايشان فرمود:
چون حسن و حسين عليهما السلام به من محبت مىورزند، مىترسم روغن زيتون و يا شيرينى با آن مخلوط نمايند و نَفسِ على از خوردنش لذت برد. به همين دليل على جلو نفس خود را از خوردن غذاهاى لذيذ مىگيرد تا مغلوب نفس نگردد.[47]
4. امام على عليه السلام در آخرين شب عمر خود به امام حسن گفت: بگذاريد مردم بيايند و اگر سؤالى دارند قبل از اينكه به من دسترسى نداشته باشند بپرسند. صعصعه از ايشان پرسيد دليل افضل بودن شما بر آدم چيست؟ امام در پاسخ گفت: آدم از گندم منع شده خورد، در حالى كه همه چيز برايش مهيا بود ولى على هرگز گندم نخورد.[48]
5. سليمان بلخى در ينابيع المودة، محمد بن طلحه شافعى در مطالب السئول، خطيب خوارزمى در مناقب و طبرى در تاريخ خود از سويد بن غفله نقل نمودهاند:
«روزى خدمت اميرالمؤمنين عليه السلام رسيدم، ظرف ماست ترشى كه بوى ترشيدگى آن به مشام مىرسيد، همراه با قرص نان جوين خشكيده سبوس دارى در دست ايشان ديدم.
نان به قدرى خشك بود كه شكسته نمىشد و اميرالمؤمنين عليه السلام آن را با زانوى خود مىشكست، و در همان ماست ترش نرم مىكرد و مىخورد. ايشان به من نيز تعارف كرد و من گفتم روزه هستم. ايشان فرمود: از حبيبم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه هر كس روزه باشد و ميل به طعامى پيدا كند و براى خدا از آن نخورد، خداوند از طعامهاى بهشتى به او بخوراند.» سويد گفت: دلم به حال على عليه السلام سوخت و به فضّه، خادمه آن حضرت كه در نزديك من بود، گفتم: از خدا نمىترسى كه سبوس جو را نمىگيرى و برايش نان مىپزى؟ فضه به خدا سوگند خورد كه خودش مرا منع كرده تا سبوس آن را نگيرم. سپس امام از من پرسيد: به فضّه چه مىگفتى؟ برايشان توضيح دادم. آنگاه امام گفت پدر و مادرم فداى رسولاللَّه صلى الله عليه و آله باد كه سبوس طعامش را نمىگرفت و از نان گندم سه روز سير نخورد تا از دنيا رفت- كنايه از تأسى ايشان به پيغمبر است.
6. موفق بن احمد خوارزمى و ابن مغازلى در مناقب نقل مىكنند: روزى در دوره خلافت امام على عليه السلام برايش حلواى شيرينى آوردند. ايشان قدرى با انگشت از آن حلوا برداشت، بو كشيد و فرمود: چه خوش رنگ و خوش بو است! اما از طعم آن خبر ندارم (يعنى تا كنون حلوا نخورده است). گفتم: يا على! مگر حلوا بر شما حرام است؟ فرمود:
حلال خدا حرام نمىشود ولى چگونه راضى شوم كه شكم خود را سير كنم، در حالى كه در گوشه و كنار مملكت، شكمهاى گرسنه وجود دارد؟
7. خوارزمى از عدى بن ثابت نقل مىكند: روزى براى آن حضرت فالوده آوردند. آن حضرت جلو نفس خود را گرفت و از آن نخورد.
8. در شب نوزدهم ماه مبارك رمضان سال چهلم هجرى، يعنى همان شبى كه به دست ابن ملجم فرق مباركش شكافته شد، افطار را ميهمان دختر خود ام كلثوم بود.[49]
امكلثوم در سفره افطارى اش مقدارى نان، شير و نمك گذارده بود. امام با كمال علاقهاىكه به دخترش داشت، با ناراحتى فرمود: نديدهام دخترى به پدرش اين قدر جفا كند! امكلثوم پرسيد: پدر جان مگر چه كردهام؟ امام گفت: آيا تاكنون ديدهاى كه در سفره پدرت دو نوع خورشت باشد؟ سپس از او خواست يكى را بردارد. ام كلثوم بر حسب علاقه پدرى، نمك را برداشت تا شير براى پدرش در سفره باقى بماند، ولى امام از او خواست تا نمك را بگذارد و شير را بردارد. آنگاه امام چند لقمه نان و نمك خورد و فرمود: «در حلال دنيا حساب و در حرام آن عذاب و عقاب وجود دارد.» «[50]»
9. لباس پوشيدن امام بسيار ساده و بىآلايش بود. ابن ابىالحديد در شرح نهجالبلاغه، ابن مغازلى- فقيه شافعى- و امام احمد حنبل در مسند نقل كردهاند: لباس آن حضرت از پارچه درشت بافت (زبر) بود كه به پنج درهم خريده بود. تا آنجا كه ممكن بود لباسش را وصله مىكرد. اغلب وصلهها از پوست و يا ليف خرما بود. كفشش نيز از ليف خرما بود.
10. محمد بن طلحه شافعى در مطالب السئول و سليمان بلخى در ينابيع المودة آوردهاند: حضرت على عليه السلام در دوره خلافتش آنقدر به لباسش وصله زده بود كه پسر عمويش عبداللَّه بن عباس به ايشان اعتراض نمود. سپس حضرت در پاسخش فرمود:
آنقدر وصله روى وصله زدهام كه از وصله زننده خجالت مىكشم. على را با زينت دنيا چكار! چگونه به لذتى كه فانى و به نعمتى كه بقا ندارد دل خوش كرده و خوشحال باشم؟
ديگرى به ايشان ايراد مىگرفت كه در عين خلافت چرا جامعه وصله دار مىپوشى؟
حضرت فرمود: «اين جامهاى است كه دل را خاشع مىگرداند، كبر را از انسان دور مىكند و مؤمن به آن اقتدا مىكند.»
11. محمد بن طلحه شافعى در مطالب السئول و خوارزمى از ابن اثير آوردهاند:
لباس على و غلامش يكسان بود. هر جامهاى كه مىخريد دو ثوب يك شكل و يك قيمت مىخريد. يكى را خود و ديگرى را به غلامش قنبر مىداد. ولى لباسهاى خوب وزيبا را براى يتيمان و بيوه زنان مىبرد.
12. مذاكرات ضرار بن ضمره و معاويه بسيار مفصل است. متن كامل اين مذاكرات در تذكرة خواص الامه، ينابيع المودة و نيز در شرح نهج البلاغه ابن ابىالحديد آورده شده است. قسمت پايانى اين مذاكره اختصاص به امام على عليه السلام دارد كه ضرار در حضور معاويه مىگويد: «در شبى تار، على را ديدم كه محاسنش را به دست گرفته و چون مار گزيدهاى بخود مىپيچد. با حالت حزن و اندوه مىگريست و مىگفت: اى دنيا! به سراغ ديگرى برو، غير از من كس ديگرى را بفريب و مغرور نما، كه من فريب تو را نخواهم خورد. بدان جهت كه عمر تو كوتاه، خطر تو بسيار و عيش تو بسيار اندك است. مدتى است كه تو را سه طلاقه نمودهام و ديگر اميد بازگشتى به تو نيست. آه از كمى زاد و توشه و دورى سفر و وحشت راه.» با آن همه قساوت قلب، عداوت، دشمنى و كينهاى كه معاويه نسبت به آن حضرت داشت، پس از شنيدن سخنان ضرار در شرح حال امام على عليه السلام، بىاختيار گريه كرد و گفت: « رحمه اللَّه أبا الحسن لقد كان واللَّه كذلك». «خدا رحمت كند ابا الحسن را، واللَّه و به تحقيق كه همين گونه است.» «[51]» او در جاى ديگرى گفت: « عقمت النساء أن تلدن مثل علىّ ابن ابيطالب.زنان عالم از زاييدن فردى چون على ابن ابىطالب عليه السلام عقيماند.» «[52]»
13. زهد اميرالمؤمنين عليه السلام از افاضات ربانى است كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به وى بشارت داده است. محمد بن يوسف گنجى شافعى در كفايت الطالب از عمار ياسر حديثى نقل مىكند كه پيامبر صلى الله عليه و آله به على عليه السلام فرمود: « إن اللَّه قد زيّنك بزينة لم يزين العباد بزينة أحبّ إلى اللَّه منها زينك بالزهد في الدنيا و جعلك لا ترزأ منها شيئاً و لا ترزأ منك شيئاً و وهب لك حبّ المساكين فجعلك ترضى بهم أتباعاً و يرضون بك إماماً فطوبى لمن أحبّك و صدق فيك و ويل لمن أبغضك و كذب عليك فأما من أحبّك و صدق فيك فأولئك جيرانك في دارك و شركاؤك في جنتك و أما من أبغضك و كذب عليك فحقّ على اللَّه أن يوقفه موقف الكذّابين يوم القيامة».«خداوند تو را با زهد در دنيا به زينتى آراسته است كه هيچ كدام از بندگان بدان زينت نشده اند. زيرا در نظر حق تعالى هيچ چيز در دنيا بهتر از زهد نيست. نه تو از لذايذ دنيوى بهره بردى و نه دنيا توانست تو را به استخدام خويش در آورد. خداوند تو را به دوستى نيازمندانى موفق گردانيد كه راضى و معتقد به امامت توشدند. من از كسانى كه از امامت تو پيروى نمودند خرسندم. خوشا به حال آنان كه تو را دوست داشته و تصديق نمودند، و واى به حال دشمنان و تكذيب كنندگانت. آنان كه تو را دوست داشتند و تصديق كردند، در بهشت برين همسايههاى تو خواهند بود و در كاخ با عظمت و با شكوه تو در بهشت مصاحب تو مىباشند. بر خدا لازم است تا آنانكه با تو دشمنى ورزيدند و تو را تكذيب كردند، روز قيامت آنها را در جايگاه دروغگويان قرار دهد.» «[53]» به خاطر وجود همين زهد و ورع امام بود كه او را امام المتقين مىخواندند. اولين بار شخص خاتم الانبيا صلى الله عليه و آله او را با اين لقب خواند و بارها تكرار نموده و به جامعه معرفى كرد، ابن ابىالحديد در جلد دوم شرح نهج البلاغه، حافظ ابو نعيم در حلية الاوليا و مير سيد على همدانى در مودة القربى از انس بن مالك روايت مىكنند: روزى رسول اللَّه صلى الله عليه و آله به من گفت: آب وضو براى من بياور. پس از وضو گرفتن دو ركعت نماز بجاى آورد و سپس فرمود: « يا أنس أول من يدخل عليك من هذا الباب هو امام المتقين و سيّد المسلمين و يعسوب المؤمنين و خاتم الوصيّين و قائد الغر المحجّلين»«اى انس! اول كسى كه از اين در وارد شود امام المتقين و سيد و سرور مسلمانان، پادشاه مؤمنان (يعسوب ملكه زنبور عسل را گويند)، خاتم اوصيا و كشاننده دست و پاى روسفيدان به سوى بهشت است.» «[54]» انس بن مالك گويد در دل گفتم خدايا! اين تازه وارد را مردى از انصار قرار ده، كه ناگهان على عليه السلام از در وارد شد. سپس رسولاللَّه با حالتى شاد و خندان برخاست و به استقبال او رفت، دست در گردنش انداخت، او را بوسيد و عرق رويش را پاك كرد. على گفت: يا رسولاللَّه صلى الله عليه و آله! امروز كارى براى من مىكنى كه قبلًا نمىكردى. رسولاللَّه صلى الله عليه و آله گفت: چرا نكنم؟ حال آنكه تو از جانبمن، رسالت مرا به خلق خدا خواهى رساند و صداى مرا به آنها خواهى شنواند و نيز بعد از من آنچه را كه مورد اختلافشان باشد بيان خواهى كرد. با اين توضيحات، اگر صحابه ديگرى داراى اين اندازه كمال و تقوى بود آيا بازهم پيامبر اسلام، على عليه السلام را امام المتقين مىخواند؟ ليكن از اختصاص اين عنوان به امام على عليه السلام در مىيابيم كه زهد و تقواى ايشان قابل مقايسه با ديگران نمىباشد.[55]
به طور خلاصه امام علي عليه السلام در روز كارتاريخ براي بشريت نمونه بوده وخواهد بود.
بناربراين حضرت امام علي عليه السلام مصداق بارز واتم :
1- از نظر شجاعت: حرف اول در جبهههاى جهاد مىزده و پيامبر بهفرمان الهى فرماندهى را به اميرالمؤمنين مىسپرده است.
2- از نظر ايثار: در ليلة المبيت در شب هجرت بهجاى پيامبر خوابيد و جان خود را سپر بلاى جان پيامبر قرار داد.
3- از نظر صبر: هنگامى كه به خانهاش حمله شد، بهخاطر حفظ اسلام در عين قدرت صبر پيشه كرد و شمشير نكشيد.
4- از نظر كمك به فقرا: آيات زيادى چون آيه اطعام و ولايت و ... در شأن ايشان نازل شد.
5- از نظر تقوى: هرگز سياست بازى را بر اصول ترجيح نداد و هرگز از اصول عدول نكرد.
6- از نظر خلوص: خالصاً لوجه اللَّه ... اطعام مىكرد إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ.[56]
جهاد مىكرد، از حق خود مىگذشت، خلافت مىكرد، هدفش فقط جلب رضايت خدا بود (بقره 207 و 265).
7- از نظر زهد: هرگز يك وعده غذاى كامل با يك خورشت آن هم نمك نخورد! و دنيا را سه طلاقه كرد.
8- ... و در هر كمالى هيچ مانندى نداشت كه با او مقايسه شود.[57]
شهادت امام علي در خانه خدا
على عليه السلام مردى بود كه دنيا تلخىهاى بسيارى به او چشانيد. مصيبت از پى مصيبت و اندوه پس از اندوه به ايشان روى آورد و در طول زندگى خويش، هم از بيگانه و هم از آشنا، نامردمىها ديده است. كسانى كه اصلًا قابل قياس با وى نبودهاند را بر خود مسلط ديده و بر على عليه السلام، فرزندان و عشيرهاش حكومت نموده و مسلط شدند.
حتى كسانى كه خود، پاى بند دين و مذهب نبودهاند او را سب نموده و كافر و بىنماز مىخواندند. سر انجام پس از گذشت زمان كوتاه، صبح روز نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرى در مسجد كوفه در سر نماز به دست بعضى از خوارج ضربتى خورده و در شب 21 همان ماه شهيد شد.
پس از او فرزندانش يكى يكى به تيغ ستم كشته شده و حريم او به اسارت رفته، نوادگان و عموزادگانش از هر سوى تحت تعقيب قرار گرفتند و در هر كجا كه به چنگ افتادند: قتل، حبس، شكنجه و آزار در انتظارشان بود روح شان ويادشان گرامي باد.
فهرست منابع
1- قرآن كريم .
2- ابن شهرآشوب مازندرانى، مناقب آل أبي طالب (ع)، مؤسسه انتشارات علامه قم، 1379 هجرى..
3- ابن شهر اشوب ،مناقب آل أبى طالب ،مطبعة الحيدرية 1376 ه 1956م نجف .
4- ابن مغازلى شافعى،مناقب الإمام علي بن أبي طالب عليه السلام، ناشر: دار الأضواء،مكان چاپ: بيروت؛سال چاپ: 1424 ق،نوبت چاپ: سوم . ؛
5- اسماعيل انصارى،اسرار آل محمد ،ناشر: الهادى،مكان چاپ: قم،سال چاپ: 1416 ق،نوبت چاپ: اول،
ابن أبى الحديد ، شرح نهج البلاغه ابن ابىالحديد؛ ناشر: مكتبة آية الله المرعشي،مكان چاپ: قم،سال چاپ: 1378- 1383 ه ش.
6- سيد رضى ،نهج البلاغه خطبه سوم ، ناشر: هجر.
7- سيد هاشم رسولى محلاتى،ارشاد-ترجمه رسولى محلاتى ، ناشر: اسلاميه،مكان نشر: تهران،نوبت چاپ: دوم.
8- سبط ابن جوزى،تذكرة الخواص،منشورات الشريف الرضي،مكان چاپ: قم،سال چاپ: 1418 قنوبت چاپ: اول.
9- سيد محمد موسوي سلطان الواعظين شيرازي ،شبهاى پيشاور، ناشر:ناجي جزائري،چاپ اول 1383.
10- سيد بن طاووس حسنى- ترجمه داوود الهامي؛ الطرائف ، ناشر: نويد اسلام،مكان چاپ: قم،سال چاپ: 1374 ش،نوبت چاپ: دوم.
11- سيد مرتضى فيروز آبادى ،فضائل الخمسة من الصحاح الستة، ، فضائل الخمسة من الصحاح الستة، ناشر: اسلاميه،مكان چاپ: تهران سال چاپ: 1392 ق نوبت چاپ: دوم.
12- سليمان بن ابراهيم القندوزي الحنفي ،ينابيع المودة لذوي القربى: سيد علي جمال اشرف الحسيني الناشر: دار الاسوة للطباعة والنشر المطبعة: اسوه الطبعة: الاولى تاريخ النشر: 1416 ه. ق .
13- سلطان الواعظين شيرازي،شبهاي پيشاور در دفاع از حريم تشيع ناشر: دار الكتب الاسلاميه،مكان چاپ: تهران،سال چاپ: 1379 ش،نوبت چاپ: سي و نهم.
14-
15- سيد هاشم بحرانىغاية المرام و حجة الخصام، ناشر: موسسة التاريخ العربي،مكان چاپ: بيروت،سال چاپ: 1422 ق،نوبت چاپ: اول.
16- سليمان بن ابراهيم القندوزي الحنفي ،ينابيع المودة لذوي القربى ،تحقيق سيد علي جمال اشرف الحسيني، الناشر: دار الاسوة للطباعة والنشر المطبعة: اسوه الطبعة: الاولى تاريخ النشر: 1416 ه. ق .
17- شيخ مفيد- ،تفضيل امير المؤمنين عليه السلام، ترجمه بهار دوست و حسن شمسايي ،ناشر: تاسوعا،
18- صانعى،پاسخ به شبهات در شبهاى پيشاور، ناشر: نشر مشعر،مكان چاپ: تهران،سال چاپ: 1385 ش،نوبت چاپ: اول.
19- عروسى حويزى عبد على بن جمعه،تفسير نور الثقلين ،ناشر: انتشارات اسماعيليان،مكان چاپ: قمسال چاپ: 1415 ق،نوبت چاپ: چهارم،تحقيق: سيد هاشم رسولى محلاتى.
20- علامه مجلسىبحار الانوار،؛مكان چاپ: بيروت،سال چاپ: 1404 ق.
21- عليّ بن أحمد بن عبد اللَّه المكي المالكي،الفُصُولُ المُهمّة في مَعرِفَةِ أحوال الأئمةِ، المشهور بابن الصبّاغ (784-855 ق).
22- علامه طباطبايى ،شيعه در اسلام، ناشر: دفتر نشر اسلامى ،مكان چاپ: قم،سال چاپ: 1378 ش،نوبت چاپ: سيزدهم.
23- علامه مجلسى ،بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ،ناشر: اسلاميه،مكان چاپ: تهران،سال چاپ: مختلف.نوبت چاپ: مكر .
24- علامه مجلسى ،حق اليقين، ص: 446 ،ناشر: انتشارات اسلاميه .
25- علامة الحافظ محب الدين أحمد بن عبد الله الطبري ذخائرالعقبى (چاپ قاهره، سال 1356) .
26- عماد الدين طبرى ، كامل بهائى، ناشر: مرتضوى،مكان چاپ: تهران،سال چاپ: 1383 ش،نوبت چاپ: اول.شبهاى پيشاور، ص 828.
27-
28- موفق بن احمد بن محمد مكي خوارزمي ،مناقب خوارزمى،. (چاپ نجف، سال 1385 هجرى)
29- محقق سبزواري، شرح الاسماء الحسني، ناشر: انتشارات دانشگاه تهران،مكان چاپ: تهران،سال چاپ: 1372 ش،نوبت چاپ: اول.
30- محمد بن يوسف گنجى شافعى،كفاية الطالب في علي بن ابي طالب ع، ص: 122؛ناشر: دار احياء تراث اهل البيت،مكان چاپ: تهران،سال چاپ: 1404 ق،نوبت چاپ: دوم.
31- محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري ،المستدرك على الصحيحين ،ناشر : دار الكتب العلمية – بيروت،الطبعة الأولى ، 1411 – 1990،تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا.
32- محمد بن يوسف گنجى شافعى،كفاية الطالب في علي بن ابي طالب ع، ، ناشر: دار احياء تراث اهل البيت،مكان چاپ: تهران،سال چاپ: 1404 ق،نوبت چاپ: دوم.
33- فخرالدين رازى ابوعبدالله محمد بن عمر ،مفاتيح الغيب ناشر: دار احياء التراث العربى،مكان چاپ: بيروت،سال چاپ: 1420 ق،نوبت چاپ: سوم، .
34- قاضى نور الله مرعشي،احقاق الحق و ازهاق الباطل، ناشر: مكتبة آية الله المرعشي النجفي،مكان چاپ: قم،سال چاپ: 1409 ق،نوبت چاپ: اول.
[5] - محقق سبزواري، شرح الاسماء الحسني،ص 200 ناشر: انتشارات دانشگاه تهران،مكان چاپ: تهران،سال چاپ: 1372 ش،نوبت چاپ: اول؛ سلطان الواعظين شيرازيشبهاي پيشاور در دفاع از حريم تشيعص475،ناشر: دار الكتب الاسلاميه،مكان چاپ: تهران،سال چاپ: 1379 ش،نوبت چاپ: سي و نهم.
[8] - محمد بن يوسف گنجى شافعى،كفاية الطالب في علي بن ابي طالب ع، ص: 122؛ناشر: دار احياء تراث اهل البيت،مكان چاپ: تهران،سال چاپ: 1404 ق،نوبت چاپ: دوم. فخرالدين رازى ابوعبدالله محمد بن عمر ،مفاتيح الغيب، ج8، ص: 248 ناشر: دار احياء التراث العربى،مكان چاپ: بيروت،سال چاپ: 1420 ق،نوبت چاپ: سوم، .
[9] - سليمان بن ابراهيم القندوزي الحنفي ،ينابيع المودة لذوي القربى ج 2، ص 307 و 298، تحقيق سيد علي جمال اشرف الحسيني، الناشر: دار الاسوة للطباعة والنشر المطبعة: اسوه الطبعة: الاولى تاريخ النشر: 1416 ه. ق .ينابيع المودة لذوى القربى، ؛ الامام على عليه السلام، ص 301؛ شبهاى پيشاور، ص 477
[12] -ينابيع المودّة باب 40- مناقب خوارزمى، كفاية الطالب، باب 2 به نقل از : صانعى،پاسخ به شبهات در شبهاى پيشاور، ص: 127-130 232، ناشر: نشر مشعر،مكان چاپ: تهران،سال چاپ: 1385 ش،نوبت چاپ: اول.
[13] - عروسى حويزى عبد على بن جمعه،تفسير نور الثقلين ج 4، ص 345؛ ،ناشر: انتشارات اسماعيليان،مكان چاپ: قمسال چاپ: 1415 ق،نوبت چاپ: چهارم،تحقيق: سيد هاشم رسولى محلاتى.
[14] -محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري ،المستدرك على الصحيحين ج 3 ص550و90 ،ناشر : دار الكتب العلمية – بيروت،الطبعة الأولى ، 1411 – 1990،تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا. عليّ بن أحمد بن عبد اللَّه المكي المالكيفصول المهمة،ج1 فصل اول، ص 171؛
[15] - ابن مغازلى شافعى،مناقب الإمام علي بن أبي طالب عليه السلام،ص 58 ناشر: دار الأضواء،مكان چاپ: بيروت؛سال چاپ: 1424 ق،نوبت چاپ: سوم . ؛ علامه مجلسىبحار الانوار،35، ص 30، ح 26؛مكان چاپ: بيروت،سال چاپ: 1404 ق.رك: اللمعة البيضاء، ص 221؛ الامام على عليه السلام ص 369؛ شبهاى پيشاور، ص 814.
[16] - تفضيل امير المؤمنين عليه السلام، ص: 39 رك:صحيح بخارى 6: 223، مستدرك حاكم 4: 573، مجمع الزوائد 9: 116، شرح الاخبار: 195/ 156. پارهاى ديگر از مصادرى كه اين عبارت« انا سيد البشر» در آنها ذكر شده در پاورقى شماره 23 آمده است.
[17] - تفضيل امير المؤمنين عليه السلام، ص: 39 رك:صحيح مسلم 4: 1782/ 2278، سنن ترمزى 5: 587/ 3615، مسند احمد 1: 5 و 1 و 2 و 295 مستدرك حاكم 3: 124، تاريخ كبير تأليف بخارى 7: 400/ 1748، مصابيح السنه 4: 32/ 4462، الفردوس 1: 43/ 104، الشفا 2: 352، تهذيب تاريخ دمشق 7: 240، مجمع الزوائد 10: 376، لسان الميزان 4: 290/ 826، كنز العمال 11، 434/ 3204.
[19] - تفضيل امير المؤمنين عليه السلام، ص: 40 رك:صحيح مسلم 4: 1871/ 32، سنن ترمزى 5: 638/ 3724، مسند احمد 1: 5 و 1 و 2 و 295، مستدرك حاكم 3: 124، تاريخ كبير تأليف بخارى 7: 400/ 1748، مصابيح السنه 4: 32/ 4462، الفردوس 1: 43/ 104، الشفا 2: 352، تهذيب تاريخ دمشق 7: 240، مجمع الزوائد 10: 376، لسان الميزان 4: 290/ 826، كنز العمال 11، 434/ 32040.
[20] - شيخ مفيد- ترجمه بهار دوست و حسن شمسايي،تفضيل امير المؤمنين عليه السلام، ص:37- 41 ،ناشر: تاسوعا،
[22] - ابن شهر اشوب ،مناقب آل أبى طالب ج 1، ص 463 ،مطبعة الحيدرية 1376 ه 1956م نجف .مناقب آل ابيطالب، مناقب خوارزمى، ص 92..
[26] - سيد بن طاووس حسنى- ترجمه داوود الهامي؛ الطرائف ، ص: 202 ناشر: نويد اسلام،مكان چاپ: قم،سال چاپ: 1374 ش،نوبت چاپ: دوم.كفاية الطالب في علي بن ابي طالب ع، ص: .6رك: مستدرك حاكم 3: 127/ 130، اسد الغابة 4: 383، الصواعق المحرقة، 123، الفردوس 5: 316/ 8304، زندگى امام على عليه السلام از كتاب تاريخ دمشق 2: 185، 190 و 217، الرياض النضرة 3: 122 و 124 و 167، مجمع الزوائد 9: 132 و 133، مناقب ابن مغازلى: 151/ 108، كنز العمل 12: 218.«4».
[28] - قاضى نور الله مرعشي،احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج6، ص: 436 ص: 226 ج2، ص: 487. ناشر: مكتبة آية الله المرعشي النجفي،مكان چاپ: قم،سال چاپ: 1409 ق،نوبت چاپ: اول. رك: سنن 5: 633/ 3713، مسند احمد 1: 119 و 84 و 152 و 331 و 4: 281 و 368 و 372 و 5: 347 و 366 و 7419، زندگى امام على عليه السلام از كتاب تاريخ دمشق 1: 19. سيد بن طاووس حسنى- ترجمه داوود الهاميالطرائف،ناشر: نويد اسلام،مكان چاپ: قم،سال چاپ: 1374 ش،نوبت چاپ: دوم.
[29] - احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج6، ص: 406 رك: مستدرك حاكم 3: 127 و 128، الرياض النضرة 3: 122 و 124 و 167، مجمع الزوائد 9: 133.
[30] - احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج4، ص: 263 ج9، ص: 166 ،كفاية الطالب في علي بن ابي طالب ع، ص: 330 رك: سنن ترمذى 5: 699/ 3870، سنن ابو ماجه 1: 52/ 145، مسند احمد 2: 442 مستدرك حاكم 3: 149.
[31] - احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج4، ص: 139 رك: مستدرك حاكم 3: 127/ 130، اسد الغابة 4: 383، الصواعق المحرقة، 123، الفردوس 5: 316/ 8304، زندگى امام على عليه السلام از كتاب تاريخ دمشق 2: 185، 190 و 217، الرياض النضرة 3: 122 و 124 و 167، مجمع الزوائد 9: 132 و 133، مناقب ابن مغازلى: 151/ 108، كنز العمل 12: 218.«4».
[32] -رك: الرياض النضرة 3: 173 و 185، ذخائر العقبى: 86 و 91، مناقب ابن مغازلى: 119 و 327، مجمع الزوائد 10: 367، شرح ابن ابى الحديد 9: 172، العمدة: 119، بشارة المصطفى: 200.
[33] - اسماعيل انصارى،اسرار آل محمد، ص: 414 ،ناشر: الهادى،مكان چاپ: قم،سال چاپ: 1416 ق،نوبت چاپ: اول، رك:الرياض النضرة: 3: 172، ذخائر العقبى: 75 و 86، مناقب خوارزمى: 23 و 208، مقتل الحسين عليه السلام تأليف خوارزمى: 49، شرح ابن ابى الحديد 9: 169.
[34] - احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج4، ص: 262 رك: النهاية تأليف جزرى 4: 61، الصواعق المحرقة: 126، مناقب ابن مغازلى: 67، مناقب خوارزمى، 209 و 236، فرائد السمطين 1: 325/ 253 و 254، زندگى امام على عليه السلام از كتاب تاريخ دمشق 2: 243- 246، شرح ابن ابى الحديد 9: 165، لسان الميزان 3: 247، بشارة المصطفى: 122.
[35] - علامه مجلسى ،حق اليقين، ص: 446 ،ناشر: انتشارات اسلاميه رك: لسان الميزان 4: 266، المحتضر: 151.
[36] - تفضيل امير المؤمنين عليه السلام، ص: 54 رك:الرياض النضرة 3: 232، ذخائر العقبى: 71، الصواعق المحرقة: 126، مناقب ابن مغازلى: 119/ 156 و 131/ 172 و 289/ 242، مناقب خوارزمى: 31، مقتل الحسين عليه السلام تأليف خوارزمى: 39، فرائد السمطين 1: 292/ 230.
[37] - تفضيل امير المؤمنين عليه السلام، ص: 54 رك: شواهد التنزيل 1: 198/ 256، ينابيع المودة: 102، كافى 1: 141/ 9، تفسير عياشى 2: 18/ 44 و 45، بصائر الدرجات: 515، معانى الاخبار: 59/ 9، مختصر البصائر: 52- 55، مناقب ابن شهر آشوب 3: 233
[38] -تفضيل امير المؤمنين عليه السلام، ص: 57 الفردوس 3: 373/ 5130، مقتل الحسين عليه السلام تأليف خوارزمى 1: 66، تفسير البحر المحيط 6: 507، كافى 1: 461/ 10، تهذيب 7: 470/ 90، من لا يحضره الفقيه 3: 393/ 4383، امالى شيخ طوسى 1: 42، مناقب ابن شهر آشوب 2: 181، كشف الغمة 1: 472، بشارة المصطفى: 328، المحضر: 133 و 136.
[41] - تفضيل امير المؤمنين عليه السلام، ص: 61 رك:الفردوس 3: 62/ 4175، سير اعلام النبلاء 8: 205، زندگى امام على عليه السلام از كتاب تاريخ دمشق 2: 444- 448، تاريخ بغداد 3: 192 و 7: 421، كنز العمال 11: 625/ 33046، لسان الميزان 3: 166.
[42] - تفضيل امير المؤمنين عليه السلام، ص: 61 رك: مستدرك حاكم 3: 124، حلية الاولياء 1: 63 و 38، الصواعق المحرقة: 122، تاريخ بغداد 11: 89، ذخائر العقبى: 70، زندگى امام على عليه السلام از كتاب تاريخ دمشق 2: 261، شرح ابن ابى الحديد 9: 170، مجمع الزوائد 9: 131، كنز العمال 11، 618/ 330006.
[43] -تفضيل امير المؤمنين عليه السلام، ص: 62 رك:الرياض النضرة 3: 198، فضائل الصحابة 2: 564/ 949، المحتضر: 151،
[44] - سليمان بن ابراهيم القندوزي الحنفي ،ينابيع المودة لذوي القربى ج3 ص246: سيد علي جمال اشرف الحسيني الناشر: دار الاسوة للطباعة والنشر المطبعة: اسوه الطبعة: الاولى تاريخ النشر: 1416 ه. ق . شبهاى پيشاور، ص 650.
[45] - سيد هاشم بحرانىغاية المرام و حجة الخصام، ج2، ص: 215 ناشر: موسسة التاريخ العربي،مكان چاپ: بيروت،سال چاپ: 1422 ق،نوبت چاپ: اول.شبهاىپيشاور، ص 650« يا فاطمة إنّا أهل بيت أوتينا سبع خصال لم يعطها أحد من الأوّلين قبلنا أو قال الأنبياء و لا يدركها أحد من الآخرين غيرنا نبينا أفضل الأنبياء و هو أبوك و وصينا أفضل الأوصياء و هو بعلك و شهيدنا خير الشهداء و هو حمزة عمك و منا من له جناحان يطير بهما في الجنة حيث يشاء و هو جعفر ابن عمك و منا سبطا هذه الأمة و هما ابناك و منا و الذي نفسي بيده مهدي هذه الأمة».
[46] - غاية المرام و حجة الخصام، ج5، ص: 8 شبهاى پيشاور، ص 650« و يملأ الأرض عدلًا كما ملئت جوراً يا فاطمة لا تحزني و لا تبكي فإنّ اللَّه عزّ و جلّ أرحم بك و أرأف عليك منّي و ذلك لمكانك منّي و موقعك من قلبي قد زوجك اللَّه زوجك و هو أعظمهم حسباً و أكرمهم منصباً و أرحمهم بالرعية و أعدلهم بالسوية و أبصرهم بالقضية». به نقل از :پاسخ به شبهات در شبهاى پيشاور، ص: 175
[51] - عماد الدين طبرى ، كامل بهائى، ص: 540 ناشر: مرتضوى،مكان چاپ: تهران،سال چاپ: 1383 ش،نوبت چاپ: اول.شبهاى پيشاور، ص 828.
[52] - ابن أبى الحديد ، شرح نهج البلاغه ابن ابىالحديد، ج 11، ص 254؛ ناشر: مكتبة آية الله المرعشي،مكان چاپ: قم،سال چاپ: 1378- 1383 ه ش. شبهاى پيشاور، ص 828
[53] - محمد بن يوسف گنجى شافعى،كفاية الطالب في علي بن ابي طالب ع، ص: 192 ، ناشر: دار احياء تراث اهل البيت،مكان چاپ: تهران،سال چاپ: 1404 ق،نوبت چاپ: دوم.علامه مجلسى ،بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج65، ص: 23 ؛ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار،ناشر: اسلاميه،مكان چاپ: تهران،سال چاپ: مختلف.نوبت چاپ: مكر .شبهاى پيشاور، ص 828
[54] - سيد مرتضى فيروز آبادى ،فضائل الخمسة من الصحاح الستة، ج2، ص: 33 ، فضائل الخمسة من الصحاح الستة، ناشر: اسلاميه،مكان چاپ: تهران سال چاپ: 1392 ق نوبت چاپ: دوم. شبهاىپيشاور، ص 829.
تحلیل گران او را به عنوان محتملترین جانشین برای رهبر کنونی تعیین میکنند، روسها در این باره به نقل یک خاطره متوسل شدهاند، خاطرهٔ مجلسی که (به روایت رسانههای روسیه) در آن آیتالله خامنهای از شاهرودی به عنوان جانشین خود نام برده است. نظرات شما عزیزان: الله 18 سلطان 18 جانشین 18 مکتب18 جانشین 18 بدین 18 الله 18+64 دین = 82 امام 82 مهدی 82 جانشین حضر ت محمد ابن عبدالله 110 علی 110 جانشین اصلی آخرین پیامبر الهی 110 خلیفه اول امام واقعی امشب شب قدرمی باشد23مهدی23رهبر23 طبیب23 الگوی 23جهان اسلام 23جانشینه 23 اصلی23ناب الله23 آئین23ملائک سنگ کیسه صفرا اگه می خوای نمیری نخور نمکو روغنو شیرینی قی کردن بهترین دوای جسم میباشد قی کردن از تجمع سنگ در کیسه صفراء جلو گیری می کند وقتی کیسه صفرا پر ش به ابجد53 صلوات برمحمد53 احمد 53 علی26+27 فاطمه = 53 آل طاها آل یاسین53امام جانشین پیامبر53 شهید 319 اسلام واقعی 319 شهید 319 دین ناب محمد علی 319راه الهی الله 319 شهید 319 فلسفه دین 3319 سردار سلیمانی آیا وقت آن نرسیده تا جنایتکاران را سر جایشان بنشانیم نام تو اسم اعظم پروردگار است منتخب رسول ابن عم نبی عم یتساءلون عن نباء العظیم الذی هم فیه مختلفون ثم دین الله اصل اسلام 59 مهدی 59 دین واقعی اسلام 59 دین الله شیعه59 شیعه اصل اسلامه59دین واقعی اسلام59 چرا هفت حرف در سوره ی حــمــد نیست؟ «ث ، ج ، خ ،ز ، ش ، ظ ،ف» ظالم عالم مقصر عالم کیست بدبخت عالم کیست مذهب عالم کیست 740اندیشه شیطان740مقصرعمر740 مذهب الله محمد53فاطمه علی53سعادتمند ترین 53اهل بیت پیامبر53احمددین نمونه الله 53 53دین کامل الله 53 چرا هفت حرف در سوره ی حــمــد نیست؟«ث ،ج ،خ ،ز،ش،ظ،ف» قدرت علمی امام مهدی میتواند عرش رابه لرزه درآو رهبر آسمانی الله 59مهدی 59آخرین امام دین اسلام59 دین الله 34+25 اصل اسلام=59 مهدی59دین واقعی اسلام59 دین۶۴ الله محمدعلی۶۴جانشین محمدعلی۶۴دین۶۴الله محمدعلی۶۴تنها برگزیده دین۶۴نماینده غدیری۶۴ اصحاب یمین بیماری های سگ مهمترین بیماری سگ میرینه تو خونه بوگندشم میمونه فرمانده دلاور دین اسلامی 110 علی 110 دین الهی 110ریاضی در قرآن فضائل امام علی از نظر دشمنان امام علی کشته شدگان بت پرست که به دست با کفایت مولاء علی در جنگها بدر احد خندق تبوک و فتح مکه کشته شد زهرای اطهر زان سبب گفته در قرآن تمام آیه ها حق با علیست |
تير 1400 4
خرداد 1400 3 ارديبهشت 1400 2 فروردين 1400 1 اسفند 1399 12 بهمن 1399 11 دی 1399 10 آذر 1399 9 آبان 1399 8 مهر 1399 7 شهريور 1399 6 مرداد 1399 5 تير 1399 4 خرداد 1399 3 فروردين 1399 1 خرداد 1396 3 ارديبهشت 1396 2 فروردين 1396 1 اسفند 1395 12 بهمن 1395 11 آبان 1395 8 مهر 1395 7 شهريور 1395 6 مرداد 1395 5 تير 1395 4 خرداد 1395 3 ارديبهشت 1395 2 فروردين 1395 1 اسفند 1394 12 بهمن 1394 11 دی 1394 10 آذر 1394 9 آبان 1394 8 مهر 1394 7 شهريور 1394 6 مرداد 1394 5 تير 1394 4 خرداد 1394 3 ارديبهشت 1394 2 اسفند 1393 12 بهمن 1393 11 دی 1393 10 آذر 1393 9 آبان 1393 8 مهر 1393 7 شهريور 1393 6 مرداد 1393 5 تير 1393 4 خرداد 1393 3 ارديبهشت 1393 2 فروردين 1393 1 اسفند 1392 12 بهمن 1392 11 |